vps free for ever
 
 
پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 5:56 PM ::  نويسنده : آبلوس سوروس پاتر
جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت
 
 
جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد.
 
مادربزرگ به سالی گفت " توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست
 
بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.
 
چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"
 
****************************** **
 
گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید.. هرکاری که شیطان دایم اون رو به رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که هست... باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده. همه زندگیتون، همه کاراتون رو دیده. اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده... فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!
بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه.
همیشه به خاطر داشته باشید:
 
خدا پشت پنجره ایستاده




پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 5:27 PM ::  نويسنده : آبلوس سوروس پاتر
 
شما یادتون نمیاد، تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم
 
 
شما یادتون نمیاد، شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !
 
 
شما یادتون نمیاد، قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..
 
 
شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه Inline image 1 نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.
 
 
شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
 
 
شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.
 
 
شما یادتون نمیاد، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
 
 
شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
   
 
شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی ! شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
 
شما یادتون نمیاد، سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شکر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.
 
 
شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
   
 
شما یادتون نمیاد، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !
 
 
شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
 
 
شما یادتون نمیاد، شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.
 
 
شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون .
   
 
شما یادتون نمیاد، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
 
 
شما یادتون نمیاد، دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
 
 
شما یادتون نمیاد، ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !
 
شما یادتون نمیاد، که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !
 

شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !




دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, :: 10:9 PM ::  نويسنده : آبلوس سوروس پاتر

         آموخته ام تنها کسی که من را در زندگی شاد می کند، کسی است که به من بگوید: «تو، من را شاد کردی!»

·         آموخته ام هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی ،«نه» گفت.

·         آموخته ام همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم ، دعا کنم.

·         آموخته ام مهم نیست زندگی تا چه حد انتظار جدی بودن دارد؛ همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با او و دور از جدی بودن باشیم.

·         آموخته ام گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد ، فقط دستی است برای گرفتنِ دستِ او و قلبی برای فهمیدنِ او.

·         آموخته ام راه رفتن کنار پدرم در یک شبِ تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است.

·         آموخته ام زندگی مانند دستمال لوله ای است که هر چه به انتهایش نزدیک می شویم، سریع تر حرکت می کند.

·         آموخته ام پول، شخصیت نمی خرد.

·         آموخته ام که تنها اتفاقات کوچکِ روزانه است که زندگی را تماشایی می کند.

·         آموخته ام خداوند، همه چیز را در یک روز نیافرید، پس چه چیز موجب شد من بیندیشم که می توانم همه چیز را در یک روز بدست آورم؟!

 

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, :: 11:4 AM ::  نويسنده : آبلوس سوروس پاتر

برای مشاهده ی جوکها به ادامه مطلب برید

 

 

 

۱.به یارو میگن: بابا تو با این هیکلت میتوانی جای 5 نفر کار کنی. یارو میگه: خُب هدف من خیره میخوام اون 5 نفر از نون خوردن نیافتند.

٠٢ یارو زنگ میزنه به فلسطین میگه: اونجا فلسطینه؟ طرف جواب میده: بله ، یارو داد میزنه میگه: پس شما غلط میکنید میگویید که فلسطین اشغاله.

٣.به یارو میگن: یه شعر تبلیغی برای خمیردندان پونه بساز. یارو هم یه ذره فکر میکنه میگه: خمیر دندان پونه چشمها را نمیسوزونه.

۴.به یارو میگن: دو دوتا چند تا میشه؟ یارو میگه: 4 تا بهش میگن: چه جوری حساب کردی؟ یارو میگه: خُب جمعش کردم شد 4 تا!

۴.یارو با دوست دخترش تو ماشین بودند میرسند به ایست و بازرسی به دوست دخترش میگه پیاده شو بعد از ایست و بازرسی بگو تجریش من هم سوارت میکنم ، بعد از ایست و بازرسی دختره یادش میره بگه تجریش بعد یارو میاد بهش میگه: ونک یارو هم میگه: نه خانم مسیرم نمیخورد.

۵.دو تا خانواده همسایه بودند هر سی ثانیه برق یکی از آنها میرفته ، میرن تحقیق میکنن میبینند از چراغ راهنمایی برق دزدیدند.

۶. از دختره می پرسند: نامزدت چه شکلیه ؟ میگه مثل اسب نجیب . مثل سگ وفادار ، مثل طاووس مغرور ، مثل خروس با غیرت ، مثل شیر قوی ، مثل عقاب تیز بین . دوستش میگه کی میریم باغ وحش نامزدت رو ببینیم!؟!؟

٧. یارو میره پرچم فروشی میگه: پرچم ایران دارید؟ طرف میره برایش میاره ، یارو نگاهش میکنه میگه: ببخشید رنگ دیگرش را ندارید؟

٨.یارو میره قهوه خانه یک چایی سفارش میده میخوره باز هم سفارش میده میشه 4 تا باز میشه 10 میشه 15 تا  دیگه یارو قهوه چی شاکی میشه بابا اینقدر چایی خوردی خسته نشدی؟ یارو میگه: آره خوب شد گفتی برو یه چایی بیار خستگیم در بره.

٩. یارو میره کنکور بده یه سکه میبرد می انداخته بالا شانسی سوالها را جواب میداده بعد یه ساعت مسئول اونجا میبینه یارو بد جور عرق کرده و زیر لب فحش میده. بهش میگه: چی شده؟ یارو میگه: سوالها را جواب دادم دارم چک میکنم بیشتر سوالات اشتباه است.

١٠.یارو اسم بچش را میگذارد اس ام اس. بهش میگن: چرا اینو انتخاب کردی؟ یارو میگه: از پیام که باکلاس تره.

١١. یارو مادر زنش را میبرد دکتر میگه: آقا سم خورده مسموم شده. دکتره میگه: خب چرا بدنش کبوده؟ یارو میگه: آخه به زبون خوش که نمیخورد.

١٢. به یارو میگن: چگونه میتوان به آزادی رسید؟ یارو میگه: راههای متفاوتی برای رسیدن به آزادی وجود دارد که هر کدام به نوبه ی خود هزینه ی متفاوت دارند؟ بهش میگن: خب یه مثال؟ یارو میگه: از شوش 400 تومان از رسالت 600 از هفت تیر 300 و ....

١٣.یارو چاق بود جلو رفیقاش میره رو ترازو میخواست ضایع نشه ، شکمش میده تو !

١۴.برق 3 فاز یارو را میگیره ، یارو میگه: جرات داری تک فاز تک فاز بیاید جلو؟

١۵.به یارو میگن: جواب خون شهدا را کی باید بده؟ یارو میگه: خب معلومه آزمایشگاه.

١۶.به یارو میگن: اینجا چی کار میکنی؟ یارو میگه: پس کجا چی کار کنم؟

١٧.به یارو میگن: دخترتو به کی دادی؟ یارو میگه: غریبه نیست ، دامادمه !

١٨. یارو سرشو بدون آب شامپو میزده میخواست بشوره. بهش میگن: چرا آب نمیزنی؟ یارو میگه: آخه رو شامپو نوشته بود برای موهای خشک !

١٩.به یارو میگن: بیا این عرقو بخور. یارو میخوره و بعد 10 دقیقه میگردش. بهش میگن: آب بود که خوردی. یارو میگه: دیگه دیر گفتید منو گرفته

٢٠.یه روز یه یارو میره خونه رفیقش .وقتی میخواد بلند بشه بره رفیقش میگه: حالا که ظهره نهار رو بخور بعد برو. یارو میگه: باشه . نهار رو میخوره بلند میشه که بره رفیقش میگه: آخه با معده پر کجا میری ؟ یه چرت بزن بعد برو. یارو میگه: باشه .یه چرت میزنه بعد بلند میشه که بره رفیقش میگه: بشین یه دست تخته بزنیم بعد برو. میگه: باشه. یه دست تخته میزنه بعد بلند میشه بره رفیقش میگه: الان که شب شده شام رو بخور بعد برو. یارو میگه: باشه. شام رو میخوره بعد بلند میشه بره رفیقش میگه: این موقع شب کجا میخوای بری ؟ بخواب صبح برو. یارو میگه: باشه. میخوابد صبح بلند میشه بره رفیقش میگه: صبحانه چی؟ یارو میگه: نه دیگه مرسی زن و بچه تو ماشین منتظرند.

٢١.یارو میره جبه بعد از 2 روز برمیگرده. بهش میگن: چی شد اینقدر زود برگشتی؟ یارو میگه: بابا اونجا به قصد جون تفنگ بازی میکنند.

٢٢.یارو میاد خونشون میفهمه بوی گاز میاد به زن و بچش میگه: کسی برق و روشن نکنه یهو جرقه میزنه و خونه منفجر میشه. من خودم کبریت دارم میرم شیر گاز و میبندم.  (اینهم برای کسانی که جوک را متوجه نشدند:   جمله ای که یارو میگه را ویرایش میکنم 

یارو میگه: اگر چراغ را روشن کنید ممکنه جرقه بزنه و آن موقع خونه منفجر میشه.

امیدوارم متوجه شده باشید)

 

۲۳.صرف فعل نشستن به گویش ترکی:
مو بنیشم تونم بنیشی اونم بنیشه ما که بنیشیم شمام که بنیشید دیه جا نی اونا بنیشن!

۲۴.تست کنکور هنر:
اولین هنری که پس از دیدن چهره آرایش کرده دختران امروزی به ذهن شما متبادر میشود چیست؟
الف: مینیاتور.
ب: صافکاری، بتونه کاری و نقاشی اتومبیل!!!!
ج: آسفالت کوچه بغلی!!!!
د: من به ناموس مردم نگاه نمیکنم

۲۵.پیرزنه تو اوتوبوس هی می گفته نی نای نا نای نی نای نای، همه هم دست میزدن براش. بعد یهو دست می کنه تو کیفش دندوناشو در میاره میگه نیاوران نیگه دار!

۲۶.ترکه با خدا قهر می کنه، صبح که از خونش میاد بیرون میگه: به امید بعضی ها‎!

۲۷.از ترکه میپرسن میگن نظرت درباره پیام بازرگانی چیه ؟ میگه خیلی جالبه تازه بینش فیلم هم نشون میدن

۲۸.ترکه خواب می بینه که روز قیامت شده. می گن هر کسی یه آدم خوب همراه خودش بیاره می ره بهشت. اولی یه شهید میاره، می ره بهشت. دومی یه جانباز میاره، می ره بهشت. حیف نون یه فرغون خالی دستش می گیره میاد. ازش می پرسن این چیه؟ می گه برید کنار، توش مفقود الاثر خوابیده!!rolling on the floor

۲۹.به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

۳۰.ترکه میپرسن : " ربنا آتنا فی الدنیا حسن و فی الاخره حسن و قنا عذاب النار " ینی چی ؟!میگه ینی " این دنیا خوبه حسن ولی آخرت خیلی خطرناکه حسن 

۳۱.ترکه میره کلانتری و میگه: قربان، زنم گم شده! افسره میگه: مشخصاتش رو بگو. طرف میگه: یعنی چی؟ افسره میگه: مثلا زن من 60 کیلو، قد بلند، موهاش طلایی. طرف میگه: زن من رو ولش کن، بریم زن تو رو پیدا کنیم 

۳۲.هویجه با مامانش میره بیرون وسط راه به مامانش میگه مامان آبهویج دارم 

۳۳.ترکه می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید... بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!

۳۴.چرخه زندگی مردها:
بچگی:
م.ذ: مامان ذلیل
جوانی:
د.ذ: دوست دختر ذلیل
میان سالی:
ز.ذ: زن ذلیل
پیری:
ب.ذ: بچه ذلیل
مرگ:
ذ.م: ذلیل مرده! (شایان:از جامعه مردها معضرت میخام) 

۳۵.مجردها بیشتر از متاهل ها درباره زنها اطلاع دارند، چون اگر نداشتند آنها هم تا حالا ازدواج کرده بودند!  (این هم تلافی بالایی)

۳۶. به ترکه می گن بچه کجائی ؟ میگه : بچه تهرون . . . می گن : کجای تهرون . . . می گه : کیلومتر 700 ، جاده تهران - اردبیل

۲۷.ازرائیل میره سراغ قزوینیه بهش میگه وصیت کردی؟ میگه آره زیره فرشه devil
۲۸.خدا خیرت بده، شنیدم می ری بهزیستی برای اونایی که انگشت ندارن دست تو دماغشون می کنی!

 

 

 

۲۹.قابل توجه آقایان: با توجه به در نظر گرفتن قیمت جدید سکه دیه از مهریه ارزانتر است.. حالا تصمیم با شماست

۳۰.لوتی ترین اس ام اس سال: زنگ در خونتم هر کس تو رو بخواد باید منو بزنه 


۳۲. غضنفر با دوستش با لگد می زدن تو شکم همدیگه. یکی از اونجا رد می شده می گه شما دو تا دردتون نمی گیره ؟ غضنفر می گه نه پوتین پامونه!

 


۳۳.به ترکه میگن شغلت چیه ؟ میگه یه اطلاعاتی هیچوقت خودشو لو نمیده!

۳۴.بسیجی میخواست عروسک بخره به صاحب مغازه میگه ببخشید آقا قیمت این خواهرمون چنده؟

۳۵.سن خودتو ضرب در 777 کن بعد دوباره در عدد 13 ضرب کن عدد جالبی بدست می آید!

۳۶.عشق یعنی: چون خورشید، تابیدن بر شب های دوست...؛ و چون برف، ذوب شدن بر غم های دوست

۳۷.یارو فیلسوف میشه میگه : اگرخدا روبروی ما باشد و ما را به راه راست هدایت کند انسان باز هم گمراه میشود ،چون سمت راست خدا سمت چپ ما میشود!!!!


۳۹.ترکه یه نصفه قرص خواب میخوره تا صبح یه چشمی میخوابه!!!

۴۰.به ترکه میگن چرا جورابات یه لنگش آبی یکی قرمز ؟ میگه والا نمیدونم بدبختی اینه که یه جفت دیگه هم تو خونه دارم همین طوری

۴۱.به ترکه می گن می دونی چرا روی خیابون ولی عصر این اسمو گذاشتن؟ می گه:چون صبح و ظهر هیچ خبری نیست ولی عصرررررر بیا ببین چه خبره

۴۲.می دونی چرا همه جوک ها با یه روز شروع می شه؟چون شبا مورد منکراتی داره !!!

۴۳.اصفهونیا رو از چهار تا چیز میشه شناخت:
- همشون زیرشلواری آبی راه راه دارن
– هر قلوپ نوشابه که می‌خورن به شیشه نگاه می‌کنن ببینن تا کجاش رفته
- جلوی در وامیستن و به جای اینکه بگن بفرمایین تو، میگن حالا چرا نمیان تو؟
- بستنی لیوانی که می‌خورن حتما درش رو می‌لیسن

۴۴.تو شیراز مادر رو از دختر نمیشه تشخیص داد تو اصفهان گدا رو از پولدر تو تهران دخترو از پسر!!

۴۵.به علت تورم فزاینده ی امسال ، نام امسال به " فشار ملی و تحمل اجباری " تغییر کرد ! ( خواهشن ما رو وارد سیاست نکنید)

۴۶.هر کدوم از ما چون فرشتگانی با 1 بال هستیم ، تنها زمانی قادر به پرواز خواهیم بود که در آغوش هم باشیم . . .angel

۴۷.میلاد منجى،
پیام عدالت،
نگین امامت،
مونس محمد،
...
...
اینا رو دیشب تو پارتى گرفتن، ببین از فامیلاتون نیستن؟

۴۸.ترکه صد هزارتا صلوات نذر می کنه میره ورزشگاه آزادی میگه جمیعاْ صلوات

۴۹.غضنفر تو جاده داشته رانندگی می کرده ، یهو میبینه یه کامیون داره از روبروش میاد،میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمی گیره. رفیقشو صدا می کنه می گه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین.

۵۰.قضنفره میره در خونه دوستش و هر چی در میزنه کسی درو باز نمیکنه با خودش میگه فکر کنم در خرابه بهتره زنگ بزنم hee hee

۵۱.ترکه میره نماز جمعه هی شعار برعلیه امریکا میدن جو میگیرتش میره میکروفن رو میگیره میگه : خواهرا بیزحمت هفته دیگه نیاین میخوایم فحش ناموس بدیم hee hee

۵۲.زندگی رو از شیشه ی جلو نگاه کن ، نه از آیینه ی عقب . . .

۵۳.خواب ناز بودم شبی.... دیدیم کسی در میزند.... در را گشودم روی او ...دیدم غم است در می زند... ای دوستان بی وفا...از غم بیاموزید وفا..غم با آن همه بیگانگی..... هر شب به من سر می زند

۵۴.صرف فعل نشستن به گویش ترکی:
مو بنیشم تونم بنیشی اونم بنیشه ما که بنیشیم شمام که بنیشید دیه جا نی اونا بنیشن!

۵۵. اون دنیا خدا نمی پرسه مدل ماشینت چیه؟ می پرسه چند تا پیاده رو سوار کردی؟
قابل توجه خانم هایی که نمی دونن نیت پسرها الهیه!

۵۶.یه روز غضنفر میفته دنبال دختره با سنگ میزنه توو سرش . بهش میگه خوب مختو زدم ها !!!  

۵۵۷.هر وقت کسی رو دیدی احساس کردی میخواد بغلت کنه و فقط تو می بینیش... زبونت بند اومده... صدایی نمی شنوی... زمان نمی گذره... مطمئن باش عزرائیله

۵۸.عربه بچش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میذاره ابدوالواحد

۵۹.یارو خونه ش توی بینهایت بوده ,شبا از صدای برخورد خطوط موازی خوابش نمی برده !!

۶۰.زن حیف نون بهش می گه شوهر همسایه، هر روز صبح که می خواد از خونه بره بیرون زنش رو بوس می کنه، تو چرا این کار رو نمی کنی؟
حیف نون می گه: آخه من که زن همسایه رو خوب نمی شناسم!

۶۱.اصفهانی ها وقتی مهمان براشون میاد این طوری تعارف می کنند: لطفا این میوه ها را هم ملاحظه بفرمایید!

منبع:kamranss.persianblog.ir



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدیدامیدوارم ازوبلاگ من خوشتون بیاد این وبلاگ ازنظر همه نوع مطلب غنی است لطفادرصورت گذاشتن مطالب این وبلاگ روی وبلاگ خودتان منبع رااین وبلاگ راذکر کنید نظر هم یادتان نرود
پيوندها





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 196
بازدید کل : 29688
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1


Alternative content